نوشتههای یکنفر ...
نمیدونم تا حالا با این احساس مواجه شدید که اگر از یه جایی برید ، خیلی خوب میشه یا نه ؟!
هم برای شما و هم برای آدمای اونجا ...
نمیدونم تا حالا حس کردید که دیگه ارزشی برای همکارهاتون ندارید یا نه ؟!
تا حالا حس کردید دیگه ازتون خوششون نمیاد یا نه ...
تا حالا شده که کلیه خدمات و از جان گذشتگیهاتون رو فراموش کنند ...
پس باید رفت...
یه بار یکی از دوستان بهم گفت : در رفتن یا ماندن تنها یک اتفاق باید بیافتد و آن اصلاح است .
و من احساس میکنم به اندازه کافی ماندهام و الآن باید با رفتنم در این مکان الهی اصلاح ایجاد کنم .
البته انسانهای حسود ، پررو ، عقدهای و افرادی که احساس میکنند خیلی میدانند
در حالی که هیچ چیز نمیدانند ،
در رفتن من بی تقصیر نیستند اما بگذارید بماند ...
شاید با رفتن من پدر متوجه شود که نباید بین فرزندانش تبعیض بگذارد .
البته میدانم که نمیخواهد اما این اتفاق در حال افتادن است .
شایدم یادش رفته که ما هم جز بچههاش هستیم ...
بماند ...
یه چیز دیگه هم هست و اونم اینه که آدم حرفی رو که خودش میزنه باید رعایت کنه ...
اصلا ولش کن ...
البته یه کار ناتمام دارم که تموم بشه میرم و فقط سهشنبهها و پنجشنبهها شب میام ...
اونم به خاطر هیئت و جلسات مدیران فردا ...
چون بهشون نیاز دارم ...